محققان که ز خم خانه ی ازل مست اند


نخست نیست بباشند و بعد از آن هستند

روندگان حقایق برسته اند از خود


که هم ز گام نخستین به دوست پیوستند

ز پا فرو ننشینیم تا به دست آریم


بسا که بیهده برخاستند و بنشستند

به میوه زان نرسیده دست بدبختان


که شاخ نیک بلند ست و عاجزان پست اند

گره از آن نگشادند باز از این رشته


که هر گروه دگر صورتی دگر بستند

سر مقام نداریم و فارغیم ز گنج


بسی چو ما ز چنین کنج ها برون جستند

به نزد ما چه خطا توبه ء مزلزل را


هزار توبه محکم درست بشکستند

بیا به کوی خرابات عارفان را بین


به می نشسته و هر یک دو جام بر دست اند

شراب شوق بخورند و مست لایعقل


چنان شدند که از هر دو کون وارستند

نزاریا ببر از خود که بت پرستیدن


به مذهب من از آن به که خویش بپرستند